آبان 1389

خواب زمستانی

جددن چی میشد اگه ما انسونا هم می تونستیم مثل بعضی حیوونا به خواب زمستونی بریم ؟

آااااخ که چه حالی میداد ، اگه میشد.

پ.ن: امان از دوغ لیلی. ماستش کم بود ، آبش خیلی.

 

30 آبان 1389


تصادف

داشتم از سرکار می اومدم خونه. خیلی خسته بودم.

توی اتوبان پامو تا ته روی گاز فشار دادم.

چند تا ماشین رو لایی رد کردم. واقعن میلیمتری.

نمی دونم سر پیچ چهارم یا پنجم بود که زدم به گارد ریل.

یه لحظه موندم که واقعن چه اتفاقی افتاده.

به خودم مسلط شدم و دوباره تصمیم گرفتم که حرکت کنم.

ولی هر کاری کردم ماشین تکون نمی خورد. دیگه داشتم عصبی می شدم.

زمان داشت می گذشت و ماشینای عقبی داشتن ازم جلو می زدن.

بالاخره ماشینو آوردم توی جاده.

دوباره داشتم سرعت می گرفتم که دیگه زمونم تموم شد.گیم اور شدم.

ض.م : به قاطر گفتند بابات کیه ؟ گفت آقا دائیم اسبه.

 

29 آبان 1389


ژانر 

اونایی که یه پست خفن معماگونه می نویسن.

بعد آخرش میگن ؛ مخاطب خاص داشت.

پ.ن1 : از امروز می خوام واسه هر پست یه ضرب المثل هم بنویسم.

اونایی که شاید کمتر شنیده شدن. واسه من که جالب بود. شاید واسه شما هم جالب باشه.

پ.ن۲ : از نو کیسه قرض نکن ، قرض کردی خرج نکن.

 

25 آبان 1389


فیل.تر

چند نفر از بلاگرا دور هم نشسته بودن و حرف می زدن.

خوش و بش می کردن و سر به سر هم میذاشتن.

بلاگر مصطفی اما ، یه گوشه نشسته بود و داشت به موضوع پست جدیدش فکر می کرد.

بلاگر سجاد که خیلی شوخ بود ، با صدای بلند گفت :‌ نور بالا می زنی بلاگر مصطفی.

امروز فرداس که فیل.ترت کنن.

همه بچه ها خندیدن. بلاگر مصطفی هم خندید. خنده اش خیلی دلنشین بود.

...

فردا صبح خبر دادن که بلاگر مصطفی رو فیل.تر کردن.

همه بلاگرا ساکت بودن.

خنده دیشب بلاگر مصطفی خیلی دلنشین بود.

پ.ن: این پست  تقدیم میشه به حمید ، گارسیا ، سید عباس و تمام بچه هایی که وبلاگشون فیل.تر شد.

 

23 آبان 1389


ژانر 

دخترایی که خودشونو توی آئینه انتهای سکوی ایستگاه مترو نگاه میکنن و بعضن آرایش.

 

22 آبان 1389


ترس سنتی 

تا حالا شده که یه فیلم ترسناک هالیوودی با موسیقی متن سنتی ببینین ؟

من دیدم.

ماهواره داشت فیلم ترسناک نشون میداد و مادربزرگم ، در انتظار اذان رادیو رو روشن کرده بود.

پ.ن: اون یکی مادر بزرگم. مادر مادرم.

 

20 آبان 1389


مذهب

آیا کسی تا حالا سعی کرده که یه آفتاب پرست رو خداپرست کنه ؟

 

18 آبان 1389


تبلیغ

یه طرح تبلیغ برای خوشبو کننده رکسونا به ذهنم رسید :

زن (با حالت عاشقانه - شاعرانه)‌ : بازوانت را به مستی حلقه کن بر گردنم.

[ مرد دستانش را باز میکند]

زن (با حالت خشنانه): اه اه زیر بغلت چقدر بو میده. مگه رکسونا نمی زنی ؟

[ مرد دستانش را می اندازد]

بعد جمله " با رکسونا عشق را  به خانه ببرید " روی صفحه ظاهر میشه.

چطوره ؟ مگه نه ؟ 

 

17 آبان 1389


Boy Maker

تو اتاقی که من کار می کنم ، هیچ کدوم از آقایون همسراشون بوی میکر نیستن.

لااقل تا الان که اینو ثابت کردن.

پ.ن: هر کدومشون یه دختر دارن.

 

16 آبان 1389


عقیده

رفت بیرون از اتاق.

چند دقیقه بعد در حالیکه پیرهنش روی شلوارش بود برگشت.

احتمال اینکه خیلی سریع و به طرزی کاملن شگفت آور دست از افکار لائیکش برداشته باشه و

حزب الهی شده باشه خیلی کم بود.

ولی احتمال اینکه زیپ شلوارش خراب شده باشه ، خیلی زیاد.

 

11 آبان 1389


اسم

اسم برنامه های بی.بی.سی فارسی خیلی باحاله :

کوک - تخت گاز - آپارات - کلیک

ولی از اون باحال تر این اسماس :

نوبت شما - جمعه بازار - به عبارت دیگر - صفحه دو 

احتمال زیاد اسم برنامه های آتی این شبکه ایناست :

به قول یارو گفتنی - به این برکت - کی به کیه - از اون لحاظ    و ...

 

10 آبان 1389


بانک سالمندان

رفته بودم بانک سپه.

یه لحظه فک کردم که رفتم خانه سالمندان. از بس که پر افراد بازنشسته سن بالا بود.

بعد نیم ساعت ، یه آقایی که همسن بابای من سن داشت برگشته به من میگه :

اون : اینا همه شون بازنشسته هستن ؟

من : احتمالن دیگه. از قیافه هاشون که اینطور برمیاد.

اون : شما هم بازنشسته هستی ؟

من : بله ؟ (با تعجب بسیار فزاینده)

اون : شما هم بازنشسته هستی ؟

من : نه پدر جان.

( بقیه ش توی دلم : یعنی من اینقدر داغونم که این بابا فک کرده ، بازنشسته ام ؟ )

پ.ن: ولی جددن اون یه ساعتی که توی بانک بودم ، تجربه خوبی بود واسم.

یه لحظه رفتم توی فضای 30 سال بعد خودم. البته اگه تا اون موقع عمری باقی باشه.

دیدن پیرمردایی که سمعک پشت گوششونه ، عینک ته استکانی چشمشونه ،عصای چوبی دستشونه و ...

 

9 آبان 1389


مستشار

به موجب برودت هوا ، احتیاج به یک مستشار ، جهت گرم کردن تخت خواب همایونی مان را داریم.

آقا بودن یا خانم بودن مستشار خیلی مهم نیست. 

 

8 آبان 1389


قرارداد 

یه چند وقته که مشکل پول خورد پیدا کردم.

برای هر جنسی که پول میدم ، طرف ازم پول خورد میخواد.

به این فکر افتادم که با یه متکدی قرار داد ببندم.

آخر وقت اداریش ، پول خورداشو بگیرم و بهش پول درشت بدم.

پ.ن: دوستان ! لطفن هوای بابا برقی رو داشته باشین.

 

5 آبان 1389 


گودر

ای کسانی که ایمان آورده اید ، پست های جدید خود را پاک نکنید.

همانا ما آنها را در گودرمان می بینیم ، و آلن پررو و فضول است.

 

3 آبان 1389


انقلا.ب فر.هنگی

سلسله شاهنشاهی به اون عظمت رو از توی کتابای تاریخ حذف کردن.

ولی زورشون به دو تا کلمه بی ناموسی مثلثات نرسید.

پ.ن: ک...نوس و ک ...کانت.

 

2 آبان 1389


مهر

ماه مهر تموم شد و مسکن مهر ما رو ندادن.

 

۱ آبان 1389

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد