می سی سی پی نشسته می میرد


نمایش قشنگی بود. بازیگراش فوق العاده بودن.
کار قشنگ دیگه ای از کارگردان خوشنام ، همایون غنی زاده عزیز.

پ.ن: یه هدیه تولد از خودم برای خودم.

دعای مادر

تقریبن همه بازی های کامپیوتری رو به مرحله آخر می رسوند.

از بس که مادرش دعا کرده بود که " ایشالا توو زندگیت به مراحل بالا برسی "

فراموشی

فراموشی هم میتونه بعضی وقتا خیلی خنده دار باشه.

مثلن چند سال پیشا با یکی رفته بودیم بیرون واسه شام. جاتون خالی حین شام خوردن ، صدای یه خواننده قدیمی هم پخش میشد.

بهش گفتم راستی این بنده خدا که اینقدر دوسش داشتی ، فوت شده.

برگشت گفت که من اصلن اینو نمیشناسم.

حالا من هی اصرار که ، بابا این همونه که چند وقت پیشا کلی در موردش حرف زدیم و کارهاشو با هم مرور کردیم .............. و از اون انکار.

از من دوباره اصرار و از اون دوباره انکار.

آخرش بی خیال شدیم و شاممون که تموم شد ، خداحافظی کردیم و رفتیم خونه هامون.


حالا من هی توو مسیر خونه به این فک میکنم ، که چرا یادش نمیاد اون حرفا رو.

بعد از کلی کلنجار رفتن ، تازه فهمیدم که اون آدم ، نفر قبلی بود و من اشتباهی با نفر فعلی  ( در آن زمان) اشتباه گرفته بودم.

ضرب المثل

گاو عقل و منطق ، 9 من شیر میده.

بعد گاو احساسات ، با یه لگد کل اون 9 من شیر رو به لجن میکشه.


پ.ن: پس باید مراقب  بود.

چه کاریه خب ؟

5 تومن دادم به آلبالو خشکه

فرداش 3 تومن دادم به عرق نعناع واسه عواقب بعدش