اهل کار بود.
نون بازوی خودشو می خورد.
ولی بازم شبا سر گرسنه زمین می ذاشت.
آخه بازوش خیلی زور نداشت ، واسه همین نونش فقط کفاف ناهارش رو میداد.
حنانه جون معناشم به دلیل وجود پربرکت من که به طورنامحسوس توو این پست گنجونده شدمه هااااااا
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.اتفاقاً اینجور پستات خیلی دلنشینن ! با وجود کوتاهی معنای عمیقی دارن ، آدمو به فکر فرو می برن !
لوس نیست این پست ها رو دوست دارم و نویسنده شو که میام اینجامحسن بابا تو دیگه هستی؟
بلهههه فکر کن اگه همه نون بازوشون رو بخورن.....تو جقدر گیرت میاد؟
هررررررررررررررررررررررررررعجب توله ای زاییدی ننه با اون بازوهات!
حنانه جون معناشم به دلیل وجود پربرکت من که به طورنامحسوس توو این پست گنجونده شدمه هااااااا
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
اتفاقاً اینجور پستات خیلی دلنشینن ! با وجود کوتاهی معنای عمیقی دارن ، آدمو به فکر فرو می برن !
لوس نیست
این پست ها رو دوست دارم و نویسنده شو که میام اینجا
محسن بابا تو دیگه هستی؟
بلهههه فکر کن اگه همه نون بازوشون رو بخورن.....تو جقدر گیرت میاد؟
هرررررررررررررررررررررررررر
عجب توله ای زاییدی ننه با اون بازوهات!