اولای ماه ، توو محل کار ، روی یکی از درای ورودی ، زده بودن : " لطفن در را ببندید "
امروز که داشتم میومدم ، اون نوشته رو برداشته بودن و جمله جدیدی رو روی کاغذ نوشته بودن :
" ملتمسانه خواهشمندیم در را ببندید "
به احتمال زیاد ، با سرد شدن هوا توو روزای زمستون ، به مرور شاهد جمله های زیر هستیم :
بیست روز دیگه
" آقا غلامتم ، در را ببندید "
بیست روز بعدش
" تو رو ارواح رفته هات ، تو رو جون هر کسی که می پرستی در را ببندید "
بیست روز بعدترش
" مگه با تو نیستم ، درو ببند دیگه "
بیست روز بعد از اون
" عوضی بی شعور درو می بندی یا بیام ببندمت ؟ "
بیست روز دیگه بعد از اون یکی
"لازم نکرده درو ببندی ، هوا گرم شد دیگه "
وای چقد حرص درآر!!!!!
یکی از خواهرام هیشوقت درو نمی بنده!!!انقد حرصمو در میاره!همیشه می رم دمبالش میارمش تو اتاق بعد می گم حالا درو ببند برو!ولی دفه بعدی بازم.... :(
تو خیابون داشتم میچرخیدن یه جا رو دیوار نوشته بود لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد
با خودم گفتم عجب بی فرهنگ هایی پیدا میشن
ولی الان فهمیدم که حتما چند وقت قبلش نوشتن لطفا در این مکان آشغال نریزید
عالی بود:))))